- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
آیات محـکـمات خـدا مدح حـیدر است ذکـر لـب پـیـمـبـر ما مـدح حیدر است هر روز ما به مدح علی میشود شروع هوهوی صبح باد صبا مدح حیدر است بـايد که يک قـصـيـدۀ بیانـتـهـا سرود وقـتی تـمـام قـافـيهها مدح حـيدر است ذکـر رکـوع و سـجـدۀ ما؛ یا عـلی مدد ذکر قنوت؛ جای دعا؛ مدح حیدر است وقتی که در بهشت کسی میزند به در در گوشها به جای صدا مدح حیدر است در مدح هيچکس نـسـروديم غير از او پس شعر ما هجابههجا مدح حیدر است مدح تو صفحهصفحۀ دیوان ما شدهست ترکـیـببـنـد مـدح تو بیانتهـا شدهست تو نه خدایی و نه بشر، چـیستی علی؟ لطـفـا خـودت بیا و بگـو کـیـستی علی مـوضـوع مـنـبر هـمۀ واعـظـان شهـر اثـبـات این شده که خـدا نـیـسـتی عـلی با این که اختیار عوالم به دست توست امـا نـمـاد سـادهتـریـن زیـسـتـی عـلـی تـوحــیـد را دلایـل بـسـیـار لازم اسـت هرچند که تو یکتـنـه کـافیسـتی علی بیپرده با خدای خودت حرف میزنی وقـتـی بـرای نـافـلـه مـیایـسـتـی عـلی نهجالبلاغه خواندم و پرسیدم از خودم تو نه خدایی و نه بشر، چیستی عـلی؟ ثـبـت است بـر جـریـدۀ تـاریـخ نـام تو مبـهـوت مـانـده عـقـلِ همه در کلام تو مست از شراب کوثر نهجالبلاغه نیست هرکس که پای منبر نهجالبلاغه نیست وقـتـی بـرای فــهـم کــلام خــدا، دری آسانگـذرتـر از در نهـجالبلاغه نیست وقـتی که مـرتـضی و محـمـد بـرادرند قـرآن مگـر بـرادر نهجالبلاغه نیست؟ زیـبا نـمیشـود سـخـن هر خطیب اگر آراسـتـه به زیـور نهـجالـبلاغـه نیـست در کـارزار عـدل، صـدایی رسـاتر از فـریادهای حـنجـر نهـجالـبـلاغه نیست حق ماندنیتر است! که بعد از هزار سال زخمی به روی پیکر نهجالبلاغه نیست زیبـنـدۀ عـلـیست خـطاب «ولی» فقط تنها علیست با حق و حق با علی فقط از مهد ذکر روی لبم تا لحـد عـلیست من حقپرست هستم و حق تا ابد علیست نـام عـلـیست ذکـر دم و بـازدم هـنوز یعنی که حرف هر دم ما بیعدد علیست ننگ است، ننگ، رو به کس دیگری زدن وقتی که در جهان دم صاحبمدد علیست هرکس که با علیست، ردیف است کار او معیار در شناخت هر خوب و بد علیست در راههای سـخـت رسـیـدن به آسمان با دیگران نباش که تنهـا بـلد عـلیست ای دل به هوش باش که با این همه گناه تنها کسی که شافع ما میشود علیست شـکـر خـدا که زنـدگـی مـا هـدر نـشد پای کسی به غیر عـلی عـمر سـر نشد دنـیـا نـدارد عـاقـبـتـی جـز تـلـف شدن غیر از غـلام کـوی امـیـر نجـف شدن هرکس که با علیست در اوج شرافت است ای دل بکـوش در طلب با شـرف شدن اجـداد ما مُـحـبّ عـلـی بـودهانـد و بس یـارب روا مـدار به مـا نـاخـلـف شدن گیرم هزار مرتبه دشمن حدیث ساخت اما نـبـود حـدّ کـسی «لوکَـشَـف» شدن گردنکشان قوم عـرب خـوب واقـفـنـد مرگ است در نبرد به حیدر طرف شدن پیـغـمـبر از غـدیـر به ما یاد داده است باید به پای عشق علی جانبهکف شدن دریـا شدن کـمـال کـویـر است با عـلی هر روز، روز عید غدیر است با علی ما از الست مـست شدیم از خُـم غـدیر پس نـام مـا رقـم زده شد مـردم غـدیـر در بحـر بیـکـران ولایت شـناور است هر دل که قطرهای شده در قلزم غدیر کـاملترین شریعـت توحید، شیعـه بود وقـتـی که نازل آمده «أکـمَلـتُم» غـدیر یک غافلی بس است که سر دربیاورد از درّۀ سـقـیـفـه مـسـیــر گــم غــدیــر چـشـم حـسـود اهل خـطا کور میشود دودی اگـر به پـا شـود از هـیزم غدیر هـرگـز اسـیـر مـمـلـکـت ری نمیشود هرکس که خورد لقمهای از گندم غدیر بعد از غـدیـر هرچه در اشعار گفتهایم از مـعـجـزات حـیـدر کـرار گـفـتـهایـم با این که از بیان علی عقل عاجز است اما چهجای حرف، که بحرالمعاجز است هر آیه از کـتـاب خـداونـد مدح اوست این نکته در سـراسر آیـات بارز است یلهـای کـارزار عـرب رام میشـونـد هرجاکه ذکر او دم «هَل مِن مُبارِز؟» است شوق «فَـمـَن یَـمـُت یَرَنی» گـفتن علی حتی به روح قابضالارواح، قابض است ایراد قافیهست، ولی دست من که نیست مدح امیر عـشـق در اشعار نافـذ است هر شاعری برای علی شعر گفته است شاهد مثال حرف من این شعر حافظ است گیرم که در فنون ادب سخت ماهر است هرکس که شعر گفته برای تو، شاعر است ای دل غلام شاهِ جهان باش و شاه باش پـیـوسـتـه در حـمـایت لـطـف الـه باش آنرا که دوستی علی نیست، کافر است گو، زاهـد زمانه و گـو، شیخ راه باش امـروز زنـدهام بـه ولای تـو یـا عــلـی فـردا به روح پاک امـامـان گـواه باش [صحنو سرای شاه نجف را شبانهروز] از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش "حافـظ" طریق بنـدگی شـاه پـیـشه کن وآنگـاه در طـریق چو مردان راه باش عـالم هـنوز بر سـر عـهدیست باعلی رمز ظهور حضرت مهدیست یاعلی
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
آفـتاب ای آفـتاب ای آفـتـاب ای آفـتـاب روشنی داری به عمق سینههامان بینقاب مهر تو جاری به دشت سینههای خشک شد مهر تو دریای رحمت بود از عهد سراب ای خـرابـیها هـمه آبـاد از اعـجـاز تو بیشتر از این خرابم کن خرابم کن خراب گر خدا خوانم تو را کفر است، پس میخوانمت بوتراب و بوالعجائب، بوالحسن، عالیجناب گفت پیغمبر علی میزان حق و باطل است پس علی حق است و معیار است در روز حساب صوت حیدر بود در گوش سمیع مصطفی آن زمانیکه میان عرش حق شد کامیاب پس علی آمد که حتی در میان عرش هم جـلـوۀ حـیِّ تـوانـا را کشد در احـتجاب راه بیحیدر رهی تاریک و بیجان است و سرد مثل دنیایی که در عـمرش ندیـده آفـتاب گرچه خوش باشد به کام زاهد نیکو سرشت وعدۀ شیر و شکر نحر عسل جام شراب از شراب و مستی و نهر عسل شاهد مگو ما و خّم مستیم عمری از غدیر بوتراب
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
علی بر خاتم هستی نگـین است مـدار آسـمـانهـا و زمـین است نوشته دست حق بر قـلب زهرا فقـط حیدر امیـرالمـؤمنین است علی دست خدا در آستـین است علی اعجـاز قـرآن مـبـین است بـه کــوری تــمــام دشـمـنـانـش فقـط حیدر امیـرالمـؤمنین است علی با ذات رحمانی عجین است عـلی اسـتـاد جـبریل امین است خدا حک کرده بر عـرش معلا فقـط حیدر امیـرالمـؤمنین است علی بـالاتر از بالا نشـین است عـلی اعجـوبۀ مرد آفـرین است شــده ذکــر لـب کـل دو عــالــم فقـط حیدر امیـرالمـؤمنین است
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
در همان عصری که فرمان بُرد خورشید از علی چشمهچشمه، اشک غربت خیز جوشید از علی خـطبۀ بینقـطه را کـوفه شنید اما دریغ خـطبۀ با آه را جز چاه، نـشـنید از علی موبه مو آگاه بود از سرّ عالم، حیف حیف دشمن از تعداد موی ریش پرسید از علی! شأن او را روزگار آورد پائین؛ روزگار آنچه که باید بفـهـمد را نفـهـمید از علی عدل بود و داد، داد از قوم اشباه الرجال عدل را این طایفه کِی میپسندید از علی تا قیامت هم عقیل اصرار اگر میکرد؛ باز غیر از این برخورد، برخوردی نمیدید از علی آی حاجیهای بیعت کرده! از سمت غدیر خـانه برگـردید؛ اما برنگـردید از عـلی دوخت چندین وصلۀ نو بر عبای غربتش بد به دنیایی که آخر چشم پوشید از علی
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
مرمت میکـند سرمایۀ ویـران امت را بنای عدل محکم میکند ارکان امت را پس از فقدان پیغمبر خیال خلق آسودهست اگر در دست میگیرد علی سُکان امت را در این دریای پُر طوفان، علی آن نوح کشتیبان هدایت میکند کشتی سرگردان امت را خلافت با علی بر تن ردای عدل میپوشد که میزان میکند میزانِ نامیزانِ امت را علی پیداترین اعجـاز پنهـان پیمبر بود که میدانست هم پیدا و هم پنهان امت را پیمبر جان امت بود و مولا تا به تن جان داشت حفاظت کرد با شمشیرِ غیرت جان امت را مسلمانان چه میجویید در تنهایی محشر که میسنجند با حبِ علی ایمان امت را علی از سادهلوحان زخمهای بدتری خورده خدایا دور کن شر کـجاندیشان امت را میان گـودی محـراب یا در پهـنۀ میدان علی، تنها علی پس میدهد تاوان امت را
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
کسی که رشتۀ گیسوی او حبلالمتین باشد پس از خلقش سراسر عرش، غرقِ آفرین باشد که حیدرآفرین حقا که خیرالخالقین باشد چه در هیبت چه در غیرت چه در عشق اولین باشد که بر انگشتر فضل و شرف همچون نگین باشد به روی خاتمش "للّه مُلکٌ" گشته حک اما بچرخد روی انگشت علی چرخ فلک اما علی غیر از خدا هرگز نمیخواهد کمک اما جهان عمریست درماندهست در تردید و شک اما علی علم الیقین، عین الیقین، حق الیقین باشد تـمام اولـیـا را در دبـسـتـان عـلـی دیـدم که هشیاران عالم جمله مستان علی دیدم و جنت را گـیاهی در گـلستان علی دیدم من از فتح درِ خیبر به دستان علی دیدم که او دست توانـمند خـدا در آستین باشد چه باشد جلوۀ دنیا؟ به جز مردار در چشمش شبیه استخوانِ خوک بیمقدار در چشمش ملائک مشق بنویسند از اسرار در چشمش بگو از استخوانِ در گلو، از خار در چشمش که داغ از خـطبههای نا تمام آتشین باشد نبیند فضل او را هرکسی باشد به قرآن کور که بر خورشید میگردد نگاه شب پرستان، کور به آنها که از اول کور بودند و کماکان کور بگو چشم نبی روشن، بگو چشم حسودان کور برای فـاطـمه تنها عـلی باید قـرین باشد بدا بر حال آنان که خلایق را از او راندند خوشا اجداد ما آنها که پای عشق او ماندند که ما را مادران با نام حیدر شیر نوشاندند از آن روزی که چشمم باز شد در گوش من خواندند علی تا لحظهی آخر امیرالمـؤمنین باشد
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
خـبـر دهـیـد دوباره به تـشنـگان غدیر رسیده بر سر این چشمه، کاروان غدیر هنوز از سر گلدستههای عشق و شرف بهگوش میرسد از آسمان، اذان غدیر به شوق تـشـنهلبانِ ولایتش جاریست ز چـشمـهسارِ ولا چـشمـۀ روان غدیر هـمـاره در دل تـاریـخِ روشـنِ اســلام روان چو کوثر جاریست، داستان غدیر گـواه روز ظـهـور ولایـت مــولاسـت اگر که بـاز شود در جـزا زبـان غدیر علی نه گل، که گلستانی از ولایت بود قـسم به زحـمت بی حـد بـاغـبان غدیر به غیر بوذر و سلـمان و چند یار دگر که سرفراز برون شد ز امـتحان غدیر سه روز تابش خورشید دیدنی شده بود چقدر رنگ طرب داشت آسمان غدیر امـین وحـی سـتـاده به صورت انـسان بـه احـتــرام ولایت در آسـتـان غـدیـر خوشا کسی که به دستش رسید هدیۀ دوست ولایت عــلــوی بــود ارمـغـان غـدیـر ز آفتاب قـیامت به دل هراسـش نیست فتاد بر سر هرکس، که سایـبان غـدیر سـعـادت ابـدی مـیدهـد «وفـایـی» را اگر قـبول کـنـنـدش ز شاعـران غـدیر
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
منّتِ یک عـمر پای تو گـدایی میکِشم نامِ زیـبـای تو را با دلـربـایی میکِـشم باز دلـتنگـم برای شهـرِ زیـبای نجـف هرچه آقا میکِشم از این جدایی میکِشم فاتحِ خـیبر بیا تسخیر کن این قلبِ من بینِ این بتخانه زجرِ بیخدایی میکِشم پادشاهِ کُلِّ دنیایی حکومت مال توست بعدِ پیغمبر هدایت بیگمان کارِ شماست رهبریِّ نُه فلک تنهـا سزاوارِ شماست ای شهـنـشاهِ نجـف خیلی بدهکارِ توأم یا امیرالمـؤمنـین جز تو ندارم یـاوری بیبـرو و برگـرد آقا وارثِ پیغـمبـری یا ولّی المسلـمین عـیدی بده بر بینـوا
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
اهـل غــدیــرم و سـر بـازار حــیـدرم تـا روز حـشـر بـنـدۀ دربـار حــیـدرم هـستم هـمیـشه جزء گـدایـان مرتضی در سـفـرهام نبـوده مگـر نان مرتضی باده نـخـورده مست شوم با فـضائـلش عشقـش شود رهاییِ از نار، حاصلش ذکـر عـلـیست مـزۀ شـیـرین بر لـبـم فکر علیست طاعت هر روز و هر شبم حیدر همان کسیست که حق را اقامه بود لحظه به لحظه زندگیاش رنج نامه بود طی شد به قرص نان و نمک روزگار او همـسـفـره با فـقـیـر شـدن بود کـار او هم مظهر است رب غفور و رحیم را هم آیـنه است یا عـلـی و یا عـظـیم را هرکس که عبد او شده اصلا فقیر نیست در به در است هرکه به راه غدیر نیست پـشت و پـنـاه لـشکـر اسـلام در نـبرد غیر از عـلی نبود به دنبال کس نگرد از خاطـرم دوباره کـرامات او گذشت باید نوشت از علی و ماجـرای طشت غرق گـناه هم که شدی رو به شاه کن دل را به نام و یاد علی رو به راه کن
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
دسـتـی که نـبـی گـرفـته بر بالا دست یک عمر به او سپـرده دل حالا دست تـنــهــا نــه ابــوتــراب، مــیدانــم او دارد به طـلـوع مهـر و بر دریا دست در شـوکـت او همین کـفـایت، به خـدا چشم است به جایی و شود یکجا دست از دامن این دست مکـش دست که او دارد بـه امـــور عــالــم بـــالا دســت ثـقـلـیـن بـرای اوسـت، از بـعـد نــبـی بـسـتـنـد به بـنـد گـردنـش، امـا دسـت بنـشـسـت به صورت گـلی در کـوچه تا این که دری شکست از زهرا دست
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
یـاد تـو آئـیـنـه و نـام تـو نــور ذکر تو خیر است و کلام تو نور شعر بـخوان ای نفـس آسـمان! «إِنَّ مِنَ الشِّعرِ لَحِكمَة»، بخوان شعر بخوان معجـزه نازل شود آتــش جــان مــتــوکــل شـــود لرزه بیـفـتـد به دلش، پـیکـرش مـسـتـی دنـیـا بـپـرد از سـرش شعر کم و محکم تو خواندنیست شعر تو در ذهن زمان ماندنیست مـاه تـمـامـی و کـلام تـو نــور ذکر تو خیر است و سلام تو نور بــاز از آداب زیـــارت بــگــو بـاز هـم از شـأن امـامـت بگـو سـورۀ لبـخـند خـدا جـامعهست جامع اوصاف شما جامعـهست بـاز دلـم نـور خــدایـی گـرفـت شور «وَ کُـنتُم شُفَـعائی» گرفت وقت زیارت شد و یوم الـغـدیر وصـف غـدیـریـه و ذکـر امیر سـیـر کـن آیـات و روایـات را وصف کن آن پاکترین ذات را از جـلـواتـی ازلــی گــفـتــهای از صد و ده وصف علی گفتهای در شب ظلمتزدگان ماه اوست «أَوَّلُ مَـن آمـَنَ بِـالله» اوســت هرچه بر اوضاع جهان بگذرد در دو جهان هرچه زمان بگذرد آنچه تـغـیّر نـپـذیـرد عـلـیست وآنکه نمردهست و نمیرد علیست آیــنــه در آیـــنـــه مــات تــوأم مـحــو مــرور کــلــمـات تـوأم کـاش به آئـیـن تو شـاعـر شوم با نـظـر لـطـف تـو زائـر شوم بـاز دلـم تـشـنـۀ ایــوان اوسـت بـاز هـوای حـرمـش آرزوست
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
به شهرِ کور بخشیدی فروغ چشمهایت را منوّر کردی از نورت زمینِ زیر پایت را ملائک یکبهیک تبریک میگفتند با شادی به لب ابن الرضا میدید لبخند رضایت را اگرچه کُلُّهم نـور و اگرچه کُـلُّهم هادی به تو دادند اما از ازل نبض هدایت را گناهان کبیره کردهایم و دل به تو بستـیم مگیری از سر این جامعه دست دعایت را من از تو آب و نان و سیم و زر هرگز نمیخواهم به یک لبخند مهمان کن گدای سامرایت را رسیدی تا علیِ چارم ارض و سما باشی که رسواتر کنی شاهان پَست بیکفایت را خلافت چیست چیزی که فقط حقِّ علی بوده ندیدیم از نبی در خُم به غیر از این روایت را بیا دلهای ما را تا غـدیر خُـم مهیا کن بتابان بر دل تاریکمان نور ولایت را بیا بنویس ما را از محبینات "لکم لاحق" مگیر از ما به قدر لحظهای حال و هوایت را تو راضی باش از ما تا رضا راضی شود از ما سپرده دست تو بیشک رضا مُهر رضایت را
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
ای آنکه سحـرگاه من و صبح سـپـیدی عمریست نشستم سر راهت به امیدی گـمکـردهٔ راهـم! شدم از مقصد تو دور نوری برسان؛ وضعیتم را که تو دیدی خـوردم نمک و نانِ جواد إبن رضا را با لطف و کرم آبـرویم را تـو خـریـدی هـر آن شـدی از ذات خـداونـد لـبـالـب هر بار که بر معـصیـتم پـرده کـشیدی آیات تو را خواندم از آنروز که گـفـتند هـمنام عـلـی هـسـتی و قـرآن مجـیـدی یا حـضرت هـادی الائـمّـه خـجـلـم مـن دربارهٔ من یک خـبرِ خـوش نـشـنـیدی یکبـار نـشـد نـذر تو درگـیـر شـوم بـا نفْسی که نشان داده به من فسق و پلیدی غـافـل شدم اما به خـدا عـشـقِ تو دارم سوگـند به میـلاد تو در این شبِ عیدی خوشحال کن این سائلِ محتاج حـرم را با بـرگ بـراتی به دلـم ده تـو نـویـدی!
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
ای دهـمـیـن حجـت حق بر بـشر نـور خـدائی تـو ز پـا تـا بـه سـر ای گــل گـلــزار بـنــی فــاطـمـه وی که توئی به عرش حق قائمه نـام تـو از ســوی خـدا شـد عـلی گـشـته جـهـان ز نـور تو منجـلی جــان بــفــدای تـو و مــیــلاد تـو شــاد شــود هــر کــنــد یــاد تــو مـدیـنـه از نـور تو رضـوان شده ز فـیض تو جهـان گـلـسـتان شده ای بخدا مـظـهـر عشق و صفات لـعــل لــبـت آمــده آب حـــیـــات ذکر خوشت هماره تسبـیح ماست نام تو سر لـوحـۀ طاعـات ماست نـــور دل فـاطــمــه و حــیــدری دسـتـه گـل گـلـشـن پـیــغــمـبـری باب تو سر منشأ خیر و عطاست مـادر تـو عـزیـز خـیـرالنـساست معـجـزههـای تو شـگـفـت آفـریـد نـور کـرامـت ز تـو آمــد پــدیــد جــان بـه فــدای تــو کـه آزادهای جـان به ره دین و شـرف دادهای مهر تو در سرشت اهل دل است سـامـرهات بهـشـت اهل دل است ز مـرحـمت کن نظـری سوی ما ای که توئی دلبر خوش روی ما ای که دهی به عـاشـقـانت بـرات عـنـایـتـی که تو به وقـت مـمـات مـحـبـتـت طــلای خــالـص بــود دشـمـن تو هـمـیـشه مـفـلـس بـود گر برسم به وصلـت ای مهـربان نـیسـت مـرا آرزویـی در جـهـان
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
تـا کــتــاب آفــریــنــش بــاز شــد عــاشـقـی بـال و پـرِ پــرواز شـد تا که قـدری آب و خاک آدم شود بـا دم هــو یـا عــلـی اعـجـاز شـد عـشق سـهـم هر کـسی آنجا نـبود حکمت این موهبت چون راز شد تا دل ما بـسته شد بر زلـف عشق دربهـای رحـمـت حـق بـاز شـد ابـــتــدای راه بــود و اشــتــیـــاق یا عـلـی گـفـتـیـم عـشـق آغاز شد با عـلی شد بر بـشر نـعـمت تـمام عشـق یـعـنی روی حیدر والسلام اندک اندک جمع مـستان میرسند در غـدیـر خـم به جانان میرسند العـطـش گـویـان پی سـاقی عـشق پای این خُـم می پرستان میرسند تا در آن بـرکه به قـربـانش روند حاجـیان از عـید قـربـان میرسند از فلک شـمس و قـمـرها تا کـنند جشن حیدر را چـراغان میرسند کاش مـا را هم علی مـهـمان کـند با کـسانی که به ایـشـان میرسـند هر که خـواهد تا غـدیـر خـم رود یـک عـلـی بـایـد هـدایـتـگـر شود یک علی که هادی این شادی است یک علی که هم نقی هم هادی است یک علی که جـامـعـه دارد به لب لطف او عـادات مادر زادی است مهـبـط الـوحـیی که از انـفـاس او در مـیـان سـیـنـههـا آبــادی اسـت کـاش مـا را هــم اسـیـر او کـنـنـد بند عـشقـش برتر از آزادی است با نگـاهـش ما غـدیـری میشـویم آن علی که هم نقی هم هادی است الـسـلام ای مـظهـر کـهـف الـورا مــعــدن رحــمــت امــام ســامـرا آمــدی و شــعــلــه ثـاقـب رسـیــد عشق بر دلها ز شش جانب رسید بخت برگـشـتـه به دلها روی کرد تیر مـژگـانت که بر حاجب رسید چرخش چرخ و فلک را محوری محـفـل پـروانـه را صاحب رسید لافــتــی الا عــلــی آمــد مــگـــر کـه عـلـی بـن ابـیـطـالـب رســیـد دیــده واکـردی صـدا زد هـاتـفـی آیــههــای سـجــده واجـب رسـیـد عطـر و بویت را بهاران گـفتهاند مور کـویت را سـلـیـمان گـفـتهاند چـشـم هـایت مـوضع پـیـغـمـبـری ابــروانـت ذالــفــقــار حــیـــدری لـشـگـر مـژگـانـت ارکـان الـبـلاد بـا نـگـاهـت فـاتـح هـر کـشـوری مظهر حیی که با یک گوشهچـشم شـیــر را از پــرده در مـیآوری دعوت الحـسناست خـال روی تو عاشـقان را اینچـنین حج میبـری حـیّ قــبـل حـی تـویـی بـعـد حـی با قدت برپاست محـشر محـشری با تـو هـر ویـرانـهای آبادی است هرچه داریم از امـام هـادی است سـامـرایـت مـلـجـا درمــانــدگــان سفـرهات از بیکـران تا بیکـران بـارگــاهـت جـنّـت روی زمــیــن فـرشهای مـرقـدت هـفـت آسمان بـرنــمـیگـردد گـدایـت نــا امـیــد هـیچکـس از تو نـدارد این گـمـان دستهای ما به سـویت شـد بـلـنـد دسـتـگـیـری کـن امـام مـهــربـان ای که مـانـدی دور از کرب وبلا لطف کن ما را به ششگوشه رسان از تـو میخـواهـیـم امــام سـامـرا اربــعــیـن پــای پــیــاده کــربــلا
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی سامرا بین نوکرهاست امشب گفت و گوی سامرا من همان عبد شما هستم که از شوق وصال سجـده کـردم سـالـیان سال سوی سامرا بـا شـمـیـم و جـذبـههای سـامـرایی شـما پــرورانـدی در دل مـا آرزوی سـامـرا تا ابـد هـسـتـیم مـحـتـاج نگـاه رحـمـتت ملجا و کهف حصین ماست کوی سامرا ما برای نوکری در ماه جانـسوز حسین اشک میگیریم هر سال از سبوی سامرا اذن گریه میدهی بر روضۀ جدّت حسین؟ میگذاری پا نهم در روضۀ جدّت حسین؟
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
نوشته دست خدا روی لا مکان هادی نشـسـته گوشه صحن تو آسمان هادی خـدا چـکـیـده ز هر کـلـمه بـیان لـبت خدای هر سخن و کـلمه و بیان هادی مرید لطف تو عـبد العـظـیمها هسـتـند برایشان تو عزیز از هزار جان هادی به نام اعظم تو هر دلی طـلاطـم کرد طـلاطـم دل دریــای بـیکـران هـادی چگونه از تو بگـویم خودت بـیامـوزم که حک کـنم به تـمام در جـنان هادی تویی که معجـزه عشق بوده چشمانت صدای هر تـپـش قلب عاشـقان هـادی صدا صـدای خـدا بـود در دهـان شما به عاشـقـان عـلی دادهای امـان هادی برات کـرببلا عیدی از تو میخواهیم پدر بزرگ گل صاحب الـزمان هادی
: امتیاز
|
افتتاح کانال سایت آستان وصال در ایتا
با عنایت به درخواست های تعدادی از کاربران عزیز؛ در پاسخ به این اوامر و همچنین جهت تسهیل بهتر برای کاربران؛ کانال سایت در ایتا ایجاد گردید، دوستانی که تمایل دارند عضو کانال باشند در همین جا کلیک نموده و یا از طریق لینک زیر وارد کانال شده و عضو شوند لطفا با نشر و تبلیغ لینک این کانال؛ شما نیز در این خدمت به آستان اهل بیت سهیم باشد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در عرفه
«یا صاحِبِی فِی وَحـدَتِی» یـاور ندارم با تو ولی بـاکـی از این لشکـر ندارم از ابـتـدای راه گـفـتـم «حـَسـبِـیَ الله» نقشی به جز این، روی انگشتر ندارم مـن آسـمـانـم را بـه تـو تـقـدیـم کـردم دور و برم یک ماه، یک اخـتر ندارم دور از حبیب خویش ماندن، غربت این است درد من از این نیـست که یـاور ندارم «یا رادَّ یوسف عَلَی یعـقـوب» بنگـر دیگر عـلی اکـبر، عـلی اکـبـر نـدارم «یا رازقَ الطّفل الصَغیر» اصغر فدایت غیر از همین لالـه، گـلی دیگر ندارم دارم سَر و سِرّی در این هنگامه با تو میآید آن ساعـت که دیگر سـر ندارم با عضو عضو پیکرم میگـویم اینک ترسی ز تیـر و نیـزه و خـنجر ندارم هر زخـم با تو حـرفهایی تازه دارد ذکری، منـاجـاتی از این بهـتـر ندارم این شمرها احساسـشان را سر بریدند اینها مـسـلـمـانانـد؟ نـه بـاور نـدارم هم زنـدهام با اشک هم مـقـتـول اشکم از راز خـود پـرده چـگـونه بر ندارم
: امتیاز
|
مناجات عرفاتی و خروج سیدالشهدا علیهالسلام از مکه
جانم از روزِ ازل کعبهٔ ما کربوبلاست ذکرِ بیتابِ لبِ مُسلمِمان، کوفه میاست تیغِ حـیدر، به کمر بسته حسین بن علی سخن از شاهرگِ غیرتیِ خـونِ خداست جبلالرَّحمهٔ کعبه، زده است تکیه به طور خیره بر دستِ مسیحانفسِ یوسف ماست حالِ پـرسـوزِ دعـای عـرفـه، داده نشان ساقیِ جـامِ عـسل، تـشنهلبِ جـام بلاست از خدا پُـر شده دیـشب، بـدنِ بیسپـری همه حیرانِ حسینی که چه راضی به رضاست فرش خون پهن شده، در شب خوبِ عرفه مشعر و سعی و صفا، مقصدشان کربوبلاست؟!
: امتیاز
|
مناجات عرفاتی و مدح و منقبت سیدالشهدا علیهالسلام
کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات دست ما را بـرسـانـد به دعـای عـرفات یا حسین بن علی عشق، دعای عرفهست عشق آن عشق که بیرون بردم از ظلمات پشت بر کعـبه نکردی که چنان ابراهیم به منا رفته ای با سر پی رمی جـمرات تو همه اصل و اصولی، تو همه فرع و فروع تو همه حج و جهادی، تو همه صوم و صلات ظاهر و باطن تو نیست به جز جلوۀ حق که هـم آئـین صـفـاتی و هم آئـیـنـۀ ذات مـرحــبــا آجــرک الله؛ بــزرگــا مــردا نیست در دست تو جز نسخۀ حاجات و برات شعر ناقـابل من چـیست که نذر تو شود جان ناقابل من چیست که گویم به فدات تو کدامین غـزلی عـطر کـدامین ازلی؟ از تو گـفـتن نتـوانـنـد چرا این کـلمات؟ جبل الرحمه همین جاست همینجا که تویی پای این سفره که نور است و سلام و صلوات
: امتیاز
|